۱۴۰۳
جمعه
۳۱ فروردین
بازدید : 14762 نفر
رفتی ؟
با خاطراتت ؟
با محبتهای دلت ؟
با چشمان خیس ؟
رفتی اما خیلی زود رفتی .
بدون خداحافظی ، بدون یک کلام حرف ناگفته .
می دانستم می روی اما نه به این زودی .
خاطراتت تا ابد در قلبم نگه خواهم داشت مطمئن باش .
خاطره هایی که با هم بودیم مثل لیلی و مجنون .
بقیه متن در ادامه مطلب
خاطره هایی که با هم درد و دل می کردیم مثل عاشق و معشوق .
تمام خاطرات با هم بودنمان در قلبت از یاد بردی ؟ افسوس که گذشت … هرچه خاطره خوب بود گذشت .
تنها خاطره های تلخ از با هم بودنمان برجا مانده است .
با رفتنت همه چیز سوخت … خاطره ، محبت ، عشق . دیگر امیدی به زندگی نیست .
آروزهایم همه تبدیل به رویا و یک خواب بیدارنشدنی شدند .
رفتی بدون یادگاری .
بدون یک کلام حرف عاشقی .
مثل یک پرستو رفتی ، پرستویی که یک لحظه سفر میکند ، سفر به شهر خوشبختی میکند .
می دانم خوشبختی و رنگش را در لحظه هایی که با هم بودیم ندیدی ! حالا سفر کن به همان شهر خوشبختی ها .
من هم در همین شهر غریب و بی محبت خواهم ماند .
خوشبختی را در چهره ات می بینم .
اما چهره من دیگر رنگ خوشبختی را نخواهد دید و قلب من به غصه و درد عادت خواهد کرد.
دسته بندی
جدیدترین مطالب سایت
آرشیو مطالب