داستان غم انگیز کودکی تنها

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد : سارا …
دخترک خودش رو جمع و جور کرد ،
سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید
و با صدای لرزان گفت : بله خانوم ؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد ،
بقیه متن در ادامه مطلب 


تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد :
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا ؟!
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش
باهاش صحبت کنم !
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد
بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت :
خانوم … مادرم مریضه
اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد !
اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه !
اونوقت ، اونوقت
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره
که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم !!!
اونوقت قول می دم مشقامو قشنگ بنویسم ..
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت : بشین سارا
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد .

نویسنده : هناس
تاریخ : ۳۰ تیر ۱۳۹۲
داستان عاشقانه غمگین
mimiram-lovehenas-ir
بی شعور نیستم
به من حق بده دیگه عاشق نشم
داستان کوتاه چهره خدا
http://akharin-didar.com/wp-content/uploads/2012/09/70955828983100347544.jpg
hes zendegi-love-henas.ir
اس ام اس امید و آرزو
اس ام اس دلتنگی و خیانت
khodai-gomshodeh-man
دانلود آهنگ هم خواب محسن چاوشی
مطالب کوتاه در مورد پدرها
کنایه های زندگی
اشک نمی ریزم …
اس ام اس جدید رفاقتی و مرامی
هفت شین
متن هایی با موضوع سیگار
جملات تبریک روز عشق | ولنتاین
متن در مورد دلتنگی
عجب ترنمیست !
اس ام اس های جدید عاشقانه زیبا

  1. nasim می‌گه:

    خیلی غمگین بود …….:(

دیدگاه شما در مورد هناس

( الزامي )

(الزامي)