دلم برای کسی تنگ است که از
پس کوچه های تاریک ذهنم می گذرد..
ولی نمی دانم او کیست !!!
دل تنگم برای کسی که در خیابان
بی نور ذهنم چهره ای مبهم دارد…
شاید او تهی است !!!؟؟؟

پس چرا دلم برای کسی تنگ است؟؟

نه …….

زهره سلطانی

یاد تو در ذهنم
همچون نور ماه در آسمان
سوسو می کند
نمی دانم
تو ، کوتاه آمده ای
برای دوست داشتنم
یا من ، دلخوش شده ام
به دوست داشتنت

زهره سلطانی

لطفا لبخند بزنید…

چهره ی شما زیباترین است اگر کلام خدا را باور کنید.

کادوهای خدا را دریافت کنید و بوسه هایتان را با تمام جان به آسمان ارسال کنید.

من به خاطر تو سین ها را شین میکنم . . .

من به خاطر تو هفت سین سفره دل خویش را هفت شین میکنم

مثل لب های شرابیت  . . .

مثل موهای شب گونه ات  . . .

مثل گونه ی شیرینت  . . .

مثل شب های من تا صبح که سخت میگذرد  . . .

مثل  . . .

علی راد

جز صدایت مسکنی ندارم
بارها زنگ میزنم که بشنوم صدایت را
حرفی نمیزنم که صدایت ، خالص تارهای شنوایم را نوازش دهد
بی شعور نیستم توان گفتن نیست
تو بارها تکرار میکنی این کلمه را
اما من جان میگیرم با شنیدنش

علی راد

تو بنویس !
من می خوانم !
تو حس پاک کودکیک را بنویس !
من با شوق می خوانم !
تو رویاهای در هم ریخته ات را با قلم سبز بنویس !
من با زردی پاییزی می خوانم !
پس بنویس . . .

علی راد