۱۴۰۳
جمعه
۳۱ فروردین
داستان های کوتاه مثنوی معنوی
بازدید : 15219 نفر
داستان های کوتاه مثنوی معنوی
شیر بی‌سر و دم
در شهر قزوین مردم عادت داشتند که با سوزن بر پُشت و بازو و دست خود نقش‌هایی را رسم کنند, یا نامی بنویسند، یا شکل انسان و حیوانی بکشند. کسانی که در این کار مهارت داشتند «دلاک» نامیده می‌شدند. دلاک , مرکب را با سوزن در زیر پوست بدن وارد می‌کرد و تصویری می‌کشید که همیشه روی تن می‌ماند.
تبلیغات
دسته بندی
- دکلمه
- پیامک
- بوسه
- غرور
- انتظار
- بارونی
- دروغ
- سیگار
- دعایی
- شکایت
- تنهایی
- سنگین
- ناامیدی
- کودکانه
- دلتنگی
- امضادار
- سربازی
- خاطرات
- تیکه دار
- انگلیسی
- یاد کردن
- بی قراری
- بی وفایی
- شب بخیر
- شکلک دار
- فراموشی
- خداحافظی
- روز ازدواج
- عذرخواهی
- به سلامتی
- بی معرفتی
- امید و آرزو
- روز دانشجو
- شب آرزوها
- دوستت دارم
- طنز ضد پسر
- طنز ضد دختر
- خاص و جالب
- جدایی و فراق
- فاصله و دوری
- خیانت و نامردی
- رفاقتی و مرامی
- عاشقانه و دلبری
- مهربانی و محبت
- فلسفی و عرفانی
- احساسی و عاطفی
- غمگین و دلشکسته
- داستان کوتاه
- دکتر شریعتی
- سخن بزرگان
- شعر و دل نوشته
- نویسندگان
- اشعار نو از شعرای نو
- کارت پستال
- گالری عکس
- موزیک
- ویدئو و کلیپ
- رمان
- اطلاعیه
- کد پیشواز
- ضرب المثل
- وصیت نامه
- جمله های کوتاه
- داستان عاشقانه
جدیدترین مطالب سایت
آرشیو مطالب
مطالب محبوب
تمامی حقوق نزد
بزرگترین سایت عاشقانه ایران
محفوظ میباشد.
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی شده توسط
سورس ایران
