داستانک زیبای آینه

بازدید : 23751 نفر

داستانک زیبای آینه

داستانک زیبای آینه 

“مردی که درکوچه می رفت هنوز به صرافت نیافتاده بود به یاد بیاورد که سیزده سال می گذرد که او به چهره ی خودش در آینه نگاه نکرده است . هم چنین دلیلی نمی دید به یاد بیاورد که زمانی درهمین حدود میگذرد که او خندیدن خود را حس نکرده است . قطعا به یاد گم شدن شناسنامه اش هم نمی افتاد اگر رادیو اعلام نکرده بود که افراد می باید شناسنامه خود را نو، تجدید کنند .

 

نویسنده : علی رضا
تاریخ : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴