۱۴۰۳
شنبه
۱۵ اردیبهشت
بازدید : 23830 نفر
“مردی که درکوچه می رفت هنوز به صرافت نیافتاده بود به یاد بیاورد که سیزده سال می گذرد که او به چهره ی خودش در آینه نگاه نکرده است . هم چنین دلیلی نمی دید به یاد بیاورد که زمانی درهمین حدود میگذرد که او خندیدن خود را حس نکرده است . قطعا به یاد گم شدن شناسنامه اش هم نمی افتاد اگر رادیو اعلام نکرده بود که افراد می باید شناسنامه خود را نو، تجدید کنند .
بازدید : 26076 نفر
وقتی در اتاق را باز کردم او آنجا کنارِ بخاری روی صندلی راحتیاش نشسته بود و در سکوت و آرامشی که او در نظر من بزرگ جلوه میداد به رویم نگریست و آن وقت مثلِ این که صدای به هم خوردن پنجرهها ناگهان او را از خوابِ رویا بار و شیرینی بیدار کرده باشد آهسته گفت:
«عجب!… شما هستید، بفرمایید، خواهش میکنم بفرمایید.»
بازدید : 20527 نفر
“اُچومِلُف ، افسر انتظامی، که پالتوی نویی پوشیده بود و بسته ای در دست داشت ، ازمحوطه ی بازار می گذشت. پشت سرش ، پلیسی مو حنایی در حرکت بود که غربالی لبالب ازانگورفرنگیِ مصادره شده را دودستی گرفته بود ، همه جا ساکت بود… توی میدان کسی دیده نمی شد …
درهای بازِ میخانه ها ومغازه های کوچک، چون دهان های گرسنه ، بانگاهی غمزده به دنیای خداوند خیره شده بودند. حتی یک گدا درآن نزدیکی دیده نمی شد.
بازدید : 15295 نفر
شیر بیسر و دم
در شهر قزوین مردم عادت داشتند که با سوزن بر پُشت و بازو و دست خود نقشهایی را رسم کنند, یا نامی بنویسند، یا شکل انسان و حیوانی بکشند. کسانی که در این کار مهارت داشتند «دلاک» نامیده میشدند. دلاک , مرکب را با سوزن در زیر پوست بدن وارد میکرد و تصویری میکشید که همیشه روی تن میماند.
بازدید : 15983 نفر
بازدید : 20481 نفر
داستان کوتاه و زیبای چهره خدا عشق به خداوند در کودکی داستانی از قضاوت نادرست یک پدر و مادر برای خواندن این داستان زیبا به ادامه مطلب بروید …
بازدید : 17564 نفر
داستانی زیبا اما کوتاه اما جالب داستانی از یک برگ کوچیک از زندگی بزرگ آرش و آرزو داستان یک عشق همیشگی را بخوانید تا همیشه عاشقت خواهم ماند …
بازدید : 20609 نفر
میانِ آدمـــک هایِ هـــــزار رنـــــگ…
دلباخته یک رنـــگی او شدم
افــسوس…
گذر زمان بیرنـــگش کرد
کم رنگ…
وکم رنگ تر…..
وآخـــ ـــــر
مــَــــــحـــــــــو ..!
بازدید : 17724 نفر
تو که نمی آیی …
تاج و تختی
برای خودش به هم میزند….
دل تنگـــــــــــی…!!!
بازدید : 20540 نفر
دیوار احساس من را
همه …
کوتاه می پندارند
اما چه می دانند
در پس این دیوار کوتاه
زمینش عمق فراوان دارد …
بازدید : 19270 نفر
به انتهای بودنم رسیده ام …
اما …
اشک نمی ریزم …
پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند …
دسته بندی
جدیدترین مطالب سایت
آرشیو مطالب